احمد محمود
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 

 


 ای شاه سوار ملك هستی
سلطان خرد به چیره دستی
 
ای ختم پیغمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اوّل

ای حاكم كشور كفایت
فرمانده فتوی ولایت

هرك آرد با تو خود پرستی
شمشیر ادب خورد دو دستی

ای بر سر سدره گشته راهت
و ای منظر عرش پایگاهت

ای خاك تو توتیای بینش
روشن به تو چشم آفرینش
 
شمعی كه نه از تو نور گیرد
از باد بروت خود بمیرد

دارنده حجّت الهی
داننده راز صبحگاهی

ای سیّد بارگاه كونین
نسّابه شهر قاب قوسین‌‌

ای صدر‌نشین عقل و جان هم
محراب زمین و آسمان هم

ای شش جهت از تو خیره مانده
بر هفت فلك جنیبه رانده

ای كنیت و نام تو مؤیّد
بوالقاسم وآنگهی محمّد
 
ای شاه مقربّان درگاه
بزم تو ورای هفت خرگاه

صاحب طرف ولایت جود
مقصود جهان، جهان مقصود

آن كیست كه بر بساط هستی
با تو نكند چو خاك پستی

اكسیر تو داد خاك را لون
وز بهر تو آفریده شد كون

سرخیل تویی و جمله خیلند
مقصود تویی همه طفیلند

سلطان سریر كایناتی
شاهنشه كشور حیاتی

لشكر گه تو سپهر خضرا
گیسوی تو چتر و غمزه، طغرا

وین پنج نماز كاصل توبه است
در نوبتی تو پنج توبه است

در خانه دین به پنج بنیاد
بستی در صدهزار بیداد
  

 چون شب علم سیاه برداشت
شبرنگ تو رقص راه برداشت

خلوتگه عرش گشت جایت
پرواز پری گرفت پایت

سر بر زده از سرای فانی
بر اوج سرای ام هانی

جبریل رسیده طوق در دست
كز بهر تو آسمان كمر بست

بر خیز هلا نه وقت خواب است
مه منتظر تو آفتاب است

امشب شب قدر توست بشتاب
قدر شب قدر خویش دریاب

از حجله عرش بر پریدی
هفتاد حجات را دریدی

تنها شدی از گرانی رخت
هم تاج گذاشتی و هم تخت

بازار جهت بهم شكستی
از زحمت تحت و فوق رستی

خرگاه برون زدی ز كونین
در خیمه خاص قاب قوسین
 
هم حضرت ذوالجلال دیدی
هم سرّ كلام حق شنیدی

درخواستی آنچه بود كامت
در خواسته خاص شد به نامت

از قربت حضرت الهی
بازآمدی آن چنان كه خواهی

آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهكاران

ما را چه محل كه چون تو شاهی
در سایه خود دهد پناهی
 
زآنجا كه تو روشن آفتابی
بر ما نه شگفت اگر بتابی

دریای مروّت است رایت
خضر ای نبوّت است جایت

هرك از قدم تو سر كشیده
دولت قلمیش در كشیده

و آن كو كمر وفات بسته
بر منظره ابد نشسته

چون تربیت حیات كردی
حلّ همه مشكلات كردی

زان لوح كه خواندی از بدایت
در خاطر ما فكن یك آیت

بنمای به ما كه ما چه نامیم
وز بتگر و بت شكن كدامیم

ای كار مرا تمامی از تو
نیروی دل نظامی از تو

زین دل به دعا قناعتی كن
وز بهر خدا شفاعتی كن

تا پرده ما فرو گذارند
وین پرده كه هست بر ندارند

 

(حکیم نظامی گنجوی)

      

            





:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 بهمن 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: